آراد جون و دسته گلش
شیطون مامان روز جمعه مادر جون و خاله جون و شوهرش اومده بودند خونه ما منو مادر جون داشتیم با هم دیگه صحبت میکردیم که یهو یه صدای تق اومد بله آقا شیطون ما دسته گل به آب داد یه چند روزی بود که چشمت به ساعت آینه شمعدون مامان بود که برداری و باهاش بازی کنی اما من اجازه نمیدادم شما هم بلاخره از فرصت استفاده کردی و اونو برداشتی و شکستی گریهههههههههههههههههههه آخه مامانی اونو دوست داشت اینم عکسش بدش هم همش میخندیدی آخه کار خودتو کردی اما بازم خدا رو شکر که خودت آسیبی ندیدی  ...