ماهی کوچولو
عشق مامانی دیروز یکمی مشکوک به سرماخوردگی بودی برای همین هم گفتم هنوز اولشه ببرم دکتر که چکاپ هم بکنه خدا رو شکر گفت چیزی نیست موقع برگشتن چشمت به ماهی های قرمزی افتاد که برای شب عید میفروشند همش به اونها اشاره میکردی برای همینم برات چهار تا ماهی قرمز گرفتم تو هم حسابی ذوق کردی اینم از بلای که سر ماهی کوچولوها میاری یه دونه از ماهی ها که امروز مرد امیدوارم بقیه تا عید زنده بمونن
دیشب یکمی تب کردی انگاری بدتر شدی و چند بار با گریه از خواب بیدار شدی همزمان هم داری دندون در میاری هر موقع دندون در میاری علائم شبیه سرماخوردگی هم داری خدا کنه زودتر خوب بشی خوشحال بودم که هوا داره خوب میشه و خداحافظ سرما خوردگی اما انگاری نمیخواد از ما خداحافظی کنه .
.
.
.
این روزها حسابی شیطون شدی و شلوغ کاری میکنی و دو تا دندون کرسی جدید هم از پایین در اوردی برای خودت شعر میخونی و عروسکهای پت ومت رو برمیداری شیشه بهشون میدی و براشون لا لایی میخونی که بخوابن عاشق تبلیغات تلویزیونی هر موقع شروع میشه هر جا باشی خودت رو میرسونی وسایل کابینتها هم شده اسباب بازیت همش میری در کابینت رو باز میکنی و با اونها بازی میکنی کار فنی هم میکنی همش میری سراغ سیم آنتن تلویزیون اونو در میاری دوباره میکنی سر جاش .چند روزی میشه که موتورت رو شستم واوردم خونه از اون روز همش با اون بازی میکنی وشده برات یک سرگرمی جدید.اینم از کتاب مورد علاقه شماگه عاشقشی
فکر میکنم این آخرین پست امسال باشه میخوایم تعطیلات بریم خونه مامان جون دسترسی به اینترنت ندارم انشالله پست چهار شنبه سوری و عید و ... رو همش رو موقعی که برگشتیم میزارم
عید همه پیشاپیش مبارک دوستتون داریم