اولین شب یلدا
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد،یادت نرود اینجا کسی هست که به اندازه
تمام برگهای رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد.
عمرت یلدای،دلت دریایی،روزگارت بهاری
دوردونه مامان یلداهای خوشی رو برات آرزو میکنم....
عزیزم امسال اولین باریه که سه تایی با هم شب یلدا رو جشن گرفتیم
پارسال این موقع تو شکم مامانی بودی و سه روز مونده بود که بیای و زمینی بشی و مامانی خیلی اضطراب داشت اما الان همه اون ترسها برطرف شدن با تو تبدیل به شادی شدن و یلدا رو با هم جشن گرفتیم خیلی دوستت دارم عشق مامان
امسال شب یلدا خونه باباجون بودیم نفس مامان با اینکه از صبح اون روز نخوابیده بودی {چون هر موقع میریم اونجا دیگه خواب رو فراموش میکنی} باز هم خیلی شیطونی میکردی و موقع عکس گرفتن همش فرار میکردی نمی ایستادی برای همین عکس تنهایی نتونستم بگیرم
این یه عکس چهار تایی تو مامان جون و بابا جون و مامان سید که مامانی باباجونه
بغل بابا جونم همش شیطونت میکردی خودت نگاه کن
اینم یه عکس دست جمعی با همه
شاهزاده من شب یلدات مبارک