این چند وقت......
سلام عزیزم
اول از همه ببخشید که این همه طول کشید تا بیام و مطلب جدید برای وبلاگت بزارم نمیدونم از کجا شروع کنم نوشتن یادم رفته
لب تابمون دیگه درست شد و الان یک هفته ای میشه که به دستمون رسیده دیگه الان قدرش رو میدونم و اول از همه رفتیم و به دوستهای وبلاگیمون یکسر زدیم الان هم میخوام برات یکسری از عکسهای جا مونده تو این مدت رو بزارم
این عکس مربوط به شب تولدت میشه که با امیر علی کوچولو ومامان و باباش رفتیم شام بیرون و امیر علی جون هم برات کادو گرفته بود و موقع خداحافظی بهت داد شما هم اینقدر ذوق کردی کادوت رو گرفتی و بدو بدو تو خیابون برای خودت میرفتی اینجا هم تا اومدیم خونه هنوز لباسهات رو در نیاورده بودی که شروع کردی به باز کردن اون
اینجا هم مربوط میشه به روزی که خونه مامان جون بودیم و شما سه تا وروجک با خرگوش بازی میکردین و نمیزاشتی کسی دست به خرگوش بزنه میگفتی مال خودمه
این عکسها هم مربوط به اسباب کشی میشه البته نتونستم زیاد تو این مدت عکس بگیریم
اینم شیطونی شما وروجک تو خونه جدید داری دیوار پوش رو خراب میکنی یک روز هم کلید برادشته بودی روی در رو خش خشی کرده بودی مامان جون حداقل بزار یه مدتی بگذره بعد خراب کاری کن
چند روز پیش رفتیم مشهد تو هر مرکز خریدی که میرفتیم شروع میکردی به بازیگوشی و از پله برقی بالا و پایین میرفتی از هر فروشگاهی که خوشت میومد سریع میرفتی اونجا هر چی دلت میخواست برمیداشتی خلاصه اینکه نمیزاشتی ما خرید کنیم فقط دنبال بازی بودی
چند شب پیش چشمت به وسایل بادی افتاد منم برات بادشون کردم انگاری بعد از چند وقت که توپ و استخر و صندلیت رو دیده بودی برات تازگی داشت و حسابی ذوق کردی و کلی بازی کردی