عشق مامان و بابا آراد جونمعشق مامان و بابا آراد جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
آوین جون عشقمآوین جون عشقم، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

❤عشق مامان و بابا آراد جونم❤

اولین عکس رسمی

عزیز مامان دو روز پیش با بابا جون رفتیم از شما عکس بگیریم برای دفترچه بیمه شما که دیگه باید عکس دار بشه اینم عکستون البته از روی عکس عکس گرفتم کیفیتش خوب نشد ...
21 فروردين 1393

تولد بهترین بابای دنیااااااااااااا

        کدامین هدیه را به قلب مهربانت تقدیم کنیم که خود گنجینه ی زیبایی های عالمی؟ ای شیرینی لطیف ترین سرود طبیعت،چگونه خدا را برای چنین بخشش رنگینی شکر گوییم؟ فرشید جوونم تولدت مبارک عزیزم دیروز عصر با همدیگه رفتیم برای بابایی کادو وکیک و گل گرفتیم این قدر ذوق و شوق داشتی که تو ماشین می خواستی کیک رو بخوری و برای خودت تولد بگیری اومدیم خونه با همدیگه بادکنک را باد کردیم خونه رو تزئین کردیم آهنگ درخواستی شما به قول شما آهنگ تتلود رو هم گذاشتیم تا بابا جون اومد خونه و تولدش رو سه تایی با هم جشن گرفتیم وکلی بهمون خوش گذشت فرشید عزیزتر از جانم تولدت مبارکککککک ...
20 فروردين 1393

سیزده بدر 93

عزیزم از اونجایی که روز قبل برف اومده بود و هوا سرد بود فکر میکردم از بیرون رفتن و سیزده بدر خبری نیست ولی هوا خیلی خوب شده بود ما هم راه افتادیم که به همراه خانواده بابایی ومامان بزرگ عزیز بریم بیرون چون دیر رفتیم و همه جا گل بود جاهای خشک رو هم گرفته بودن رفتیم رفتیم تا از این جا سر در اوردیم جای خوبی بود مهم اینه که سیزده مون رو بدر کردیم. عکسهای پائین مال 14 فروردینه که رفتیم پارک شما هم باز درخواست تتلود کردین مامانی هم تندی برات یک کیک پخت و برات تتلود (تولد)گرفتیم تقریبا این روزها از خواب که بیدار میشی اول میگی مامان جون تتلود بگیریم عشق تولد گرفتنی.   ...
20 فروردين 1393

دوازده فروردین

عزیزم تعجب نکن واقعا فروردینه انگاری نه نه سرما نمی خواد به این راحتی بره با اینکه درختها شکوفه کردن بازم همه جا سفید پوش شد.ما هم از این برف بهاری استفاده کردیم و رفتیم برف بازی به شما که خیلی خوش گذشت.   ...
15 فروردين 1393

نوروز 93

سلام عزیزم عیدت مبارکککک پسر قشنگم امسال سومین سالی بود که کنار سفره هفت سین  خونمون یک فرشته کوچولو  بنام آراد نشته بود خدایا بخاطر وجودش هزاران مرتبه شکر امسال سال تحویل مثل سالهای قبل خونه بابا جون بودیم و سال جدید رو کنار اونها شروع کردیم. اینم فرشته کوچولو کنار سفره هفت سینمون این کفشها رو دختر عمو ی بابایی درست کرده پسرم کنار سفره هفت سین با اون دل پاکت آرزوهای قشنگ کن ..............       ...
15 فروردين 1393

چهارشنبه سوری

آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می رویم سرخی تو از من ، زردی من از تو جشن باستانی چهارشنبه سوری مبارک     با بابا جوون دارین از روی آتیش می پرین     ...
27 اسفند 1392

بدون شرح

اولین شبی که تو تخت خودت خوابیدی بعد از حمام دیدم رفتی یه تکه نون برداشتی و داری می خوری و بعدش هم ماکارانی که خیلی دوست داری نوش جونت. اینجا تازه کشف کرده بودی که ماژیک رو پاک کنی حسابی از نقاشی کردن و پاک کردنش لذت میبردی ...
27 اسفند 1392

مامان جون تتلود میخوام

عزیزم آراد جونم سلام مامان جون تتلود(تولد) میخوام . کلاه  گود گودا(بادکنک)کیک با شمع بعد  یک دو سه شمع فوت کنیم .تتلود تتلود هورا من میگم مامان جون بعدش چکار کنیم میگی:بعد اتینا (متینا) دست آهنگ نی نای میگم متینا هم شمع فوت کنه میگی:نه آراد فوت کنه یک دو سه نگاه بعد شکل شمع فوت کردن رو درمیاری نفسم اینا کلماتی هستن که این روزها زیاد میگی مخصوصا بعد از تولدت فکر نمیکردم اینقدر عاشق تولد باشی برای همین با بابا تصمیم گرفتیم ماهگردات رو جشن بگیریم اینم جشن 26 ماهگردت عزیزم البته چون سوم مشهد بودیم پنجم برات گرفتیم شما هم کلی ذوق کردی و بهت خوش گذشت به بابایی میگفتی بابا جون آهنگ تتلود بزار مامان جون هم خونه ما بود میگفتی ما...
11 اسفند 1392

این چند وقت......

سلام عزیزم اول از همه ببخشید که این همه طول کشید تا بیام و مطلب جدید برای وبلاگت بزارم نمیدونم از کجا شروع کنم نوشتن یادم رفته لب تابمون دیگه درست شد و الان یک هفته ای میشه که به دستمون رسیده دیگه الان قدرش رو میدونم و اول از همه رفتیم و به دوستهای وبلاگیمون یکسر زدیم الان هم میخوام برات یکسری از عکسهای جا مونده تو این مدت رو بزارم این عکس مربوط به شب تولدت میشه که با امیر علی کوچولو ومامان و باباش رفتیم شام بیرون و امیر علی جون هم برات کادو گرفته بود و موقع خداحافظی بهت داد شما هم اینقدر ذوق کردی کادوت رو گرفتی و بدو بدو تو خیابون برای خودت میرفتی اینجا هم تا اومدیم خونه هنوز لباسهات رو در نیاورده بودی که شروع کردی به باز کرد...
10 اسفند 1392