عشق مامان و بابا آراد جونمعشق مامان و بابا آراد جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
آوین جون عشقمآوین جون عشقم، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

❤عشق مامان و بابا آراد جونم❤

دلمون تنگ شده

سلام دوستهای خوبمون ممنونم که پیشمون اومدین و ببخشید که سر نمیزنیم هنوز لب تاب در دست تعمیره . دلمون حسابی تنگ شده برای سر زدن به وبلاگ دوستان برای نوشتن و..... دلمون تنگ شده برای خونه قبلی خاطرات خوب اونجا همسایه های خوبمون سایان جون و سمیرا جون مهسا جون و کیارش جون و............. بابا فرشید چند روزه رفته ماموریت قم ما هم اومدیم خونه مامان جون از این فرصت استفاده کردم و یکسری به وبلاگت زدم در ضمن دلمون هم برای بابا فرشید جوون هم تنگ شده عزیزم 15 این ماه یک ماه میشه که اومدیم خونه جدید روزی که میومدیم دلم حسابی گرفته بود برای اینکه خونه قبلی رو دوست داشتم پر بود از خاطرات خوب و مهمتر از همه  آراد جون اونجا دو سال و دوازد...
9 بهمن 1392

خبببببببر داریم

سلام دوستان خوب وبلاگی ممنونم که جویای حالمون بودین ما خوبیم و رفتیم خونه جدید ولی به دلیل خرابی لب تاب که در دست تعمیر  هستش نمیتونیم بیام و به وبلاگ و شما دوستان سر بزنم انشالله به محض درست شدنش زودی میایم با کلی خبر منتظزمون باشین..............
28 دی 1392

دومین یلدا و تولد دو سالگی

عزیز مامان آراد جونم دیشب شب یلدا بود طولانی ترین شب سال بابا جون فرشید یکشنبه رو مرخصی گرفت برای همین دیروز عصر یک کیک خوشگل درست کردیم و راهی خونه بابا جون شدیم عمه جون زهرا هم اومدن و چون همه بودند قرار شد یک تولد کوچولو بگیریم با چند تا بادکنک خونه رو تزئین کردیم و یک تولد کوچولو هم برای شما گرفتیم شب خیلی خوبی بود حسابی ذوق کرده بودی و میرقصیدی و بهت خوش گذشت برعکس پارسال که همکاری نمیکردی امسال همش میخواستی شمع فوت کنی عزیزم تولدت مبارک قربونت بشم که آقا شدی و با یک تولد کوچولو این همه خوشحال شدی عاشقتم عزیزمممممممممم دوستان خوبم نتمون قطع شده الان از خونه بابا جون این پست رو میزارم و به دلیل اینکه تو این هفته باید اسباب کشی کنیم...
3 دی 1392

بای بای پوشک

سلام عزیزم  آرادجووونم نفسم تقریبا نزدیک یک ماهی میشد که داشتم باهات تمرین از پوشک گرفتن رو میکردم هر کاری میکردم شما نمی گفتی ولی الان دیگه آقا شدی پسر خوشگلم چهار شب میشه که جاش رو خیس نمیکنه و سه روز هم میشه که خودش میگه مامان جیش دارم آفرین عزیزم  که قبل از دو سالگیت آقا شدی بزرگ شدی و دیگه شیر نمیخوری و از پوشک هم خبری نیست این رو بگم که عاشق تشویق کردن هستی و اینکه ازت تعریف کنم برای همین هر موقع میرفتی دستشویی حسابی تشویقت میکردم الان که خودت میری خوشحال میشی و من رو صدا میکنی که تشویقت کنم این روزها درگیر شستن و جمع کردن وسایل هستم برای نقل مکان به خونه جدید  برای همین حسابی سرم شلوغه دوستا...
26 آذر 1392

یازده تا یک

  سلام عزیزم مامان دیروز ساعت ٧:٥٦بعد ظهر تمام اعداد روز شمار سنت یک شدند یازده تا یک مبارکههههههههه  قربونت بشم که بزرگ شدی آقا شدی عزیزم ده روزه که دارم باهات تمرین میکنم که از پوشک هم بگیرمت و برای همین طول روز پوشکت نمیکنم مگر جایی بریم و شبها  مامان جووون کم کم جشن پوشکت رو هم باید بگیریم جش تولدت هم که نزدیکه ولی امسال بخاطر اسباب کشی یک جشن کوچولو خانوادگی میگریم انشالله سال دیگه جبران میکنم بعضی موقعها حس نوشتن نیست الانم از اون روزهاست هیچی به ذهنم نمیاد. پسر باهوشم شعر یه توپ دارم قلقلیه رو چند بار برات خوندم شما هم یاد گرفتی و با مامان همراهی میکنی این روزها کارهای مو...
15 آذر 1392

این روزهای آراد جون

سلام پسر قشنگم عزیز مامان آزاد جووووووووونم مامانی ببخشید که دیر به دیر میام قربونت بشم که روز به روز شیرینتر میشی و حرف زدنت خیلی بهتر شده اکثر کلمات رو میگی و حسابی وقتی جایی میریم بچه مودبی هستی و ازت راضیم خیلی هم مهربونی همه چیز رو ناز میکنی در و دیوار و حتی سطل آشغال کلمات جدیدی که این روزها میگی خیلی زیاد شدن و همه یادم نمیمونه بعضی از کلمات جدیدت ماکارانی:ماخارانی                         قاشق و چنگال:گوداش          لیمو:لیلو      &nbs...
9 آذر 1392

یک روز خوب پاییزی

سلام پسر خوشگلم  این دومین پاییزی که می بینی امروز عصر هوا عالی بود ما هم از این هوا استفاده کردیم و سه نفری رفتیم گردش رو برگها بدو بدو میکردی و خوشحال و از صدای خش خش برگها  اینم عکسهای امروزمون که کلی خوش گذشت.                            ...
17 آبان 1392

هورااااااا دو تا مروارید دیگه

سلام عزیزم آراد جونم الان یک هفته ای میشه که تب میکنی و علائمی شبیه سرما خوردگی داری که امروز متوجه شدم دو تا از دندونهای آسیاب پایینت دارن خودشون رو نشون میدن برای همینم هست که حسابی داری اذیت میشی فدات بشم از همون اول هر موقع دندون درمیاری به سختیه . عزیز مامان مرواریدهای هفدهم و هجدهم هم از فک پایینی  در اومدنف پایین کامل شد و ردی فقط دو تای بالای مونده که در بیان و دندونات کامل بشه.مبارکت باشه     ...
11 آبان 1392