ماجرای پسملی و واکسن یک سالگی
عمرم ،مامانی، آرادکم
دیروز بردمت بهداشت جای خونمون برای واکسن یک سالگیت ،برف میومد.اول با هم دیگه رفتیم اتاق کنترل قد و وزنت رو کنترل کردند خدارو هزار مرتبه شکر همه چیزت خوب بود.
اون آراد کوچولوی مامان که با وزن ٣.١٧٠ و قد ٥١ با دست و پاهای کوچولو که قدرت کاری نداشتند .
حالا یکساله شده بزرگ شده با وزن ١٠.١٠٠ کیلو و قد ٨٠ و با دست و پاهای قوی ...
عمرم تو اتاق کنترل دو جفت دو قلو بودند دوتاشون ١٩ روزه بودند یه دختر و پسر کوچولو دو تا شون هم سه ماه بودند تو اینقدر به اونها نگاه میکردی و میگفتی چیه..که خانومه خنده اش گرفته بود بعد از کنترل با هم دیگه رفتیم برای واکسن خیلی میترسیدم چون تو موقع واکسن خیلی اذیت میکنی هر دفعه با کسی میرفتم دفعه اول با خاله الهه بجنورد چهار ماهگی مشهد با مادرجون و خاله جون شش ماهگی هم با مامان جون ..
تو رو میز یه عالمه خودکار دیدی که همش میگفتی چیه منم یه دونه برای اینکه حواست پرت بشه بهت دادم. خانومه گفت دست چپشو بزنین بالا منم زدم بعد اومد و واکسن زد تو هم گریه کردی ولی زود آروم شدی همه چیز یادت رفت بعداز اون اول یه سر رفتیم پیش کیارش تا همه چیز یادت بره بعد اومدیم خونمون
اینم عکسیه که بعد از واکسن زدن گرفتم
اینقدر قشنگ خوابیدی که دلم نیومد از فرشته مامان عکس نگیرم
اینم بعدظهر برفی بعد از یه حموم گرم
خلاصه اینکه الان صبح شده و خدا رو شکر تب نکردی و اصلا اذیت نکردی