عشق مامان و بابا آراد جونمعشق مامان و بابا آراد جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره
آوین جون عشقمآوین جون عشقم، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

❤عشق مامان و بابا آراد جونم❤

مسافرت چهار روزه مشهد

1391/11/4 13:16
نویسنده : مامان الهام
609 بازدید
اشتراک گذاری

یکی یه دونه مامان عمرم سلام

چند وقتی میشه که برات مطلبی نگذاشته بودم ببخشید خوشگلم ...

روز پنجشنبه با بابایی رفتیم مشهد که شهادت امام رضا مشهد باشیم و بابایی یه چند روزی هم مرخصی گرفت که حسابی بگردیم اما مسافرتمون نیمه تموم موند و برگشتیم حالا برات تعریف میکنم که چی شد

پنج شنبه وقتی رسیدیم مشهد رفتیم خونه عمه زهرا جون چون دیر وقت رسیدیم اون روز جایی نرفتیم تو اینقدر از اینکه متینا جون دختر عمه جون رو دیده بودی ذوق کرده بودی که نگو و نپرس...وحسابی بازی کردی و شب هم اصلا قصد خوابیدن نداشتی بالا خره هر جوری بود دیر وقت با زور و دیرتر از همه خوابیدی فرداش  همگی با هم رفتیم پروما نمیدونستی از ذوق چکار کنی همش به همه چیز اشاره میکردی و میگفتی چیه... برات اولین کتاب قصه و سی دی رو گرفتم و بابایی هم برای اینکه از مولفیکس گرفتن راحت بشه ٤٠ بسته مولفیکس برات گرفته دیگه راحت باش

смайлик

بعد از اون میخواستیم بریم حرم ولی چون خیلی شلوغ بود تصمیم گرفتیم که روز یکشنبه بریم که خلوته فرداش هم رفتیم خونه خاله جون من  نذری داشت اونجا هم کلی بچه بود حسابی بازی میکردی راه رفتن و حرف زدنت هم بهتر شده بود بعد ظهرش رفتیم خونه خاله میخواستیم با هم بیرون بریم بگردیم که دیدم تو تب داری می سوزی هر چی هم بهت میدادم تبت پایین نمی اومد اینقدر تب کرده بودی که صورت و بدنت قرمز شده بود  فرداش هم همینجوری بودی بردمت دکتر گفت کمی سرما خوردی ولی من فکر میکنم از دندوناته چون لثه هات ورم کرده فرداش هم همینطوری تب بابایی هم گفت برگردیم خلاصه این که پسرم مریض شد و نتونستیم جایی بریم برنامه ریزیهامون خراب شد الانم هنوز مریضی و حسابی بهانه گیر شدی

ش

 خدایااااااااااااااا پسر کوچولوی مامان مریض شده زودی خوب بشه ..الهی آمین

مامانی میخواست برات یه عالمه عکسهای خوشگل از مشهد بزاره که نشد .دوست داشتم بهت حسابی خوش بگذره ولی فقط دو روز اولش خوب بوداینم از مسافرت ما به مشهد خوب چه میشه کرد

بعداز چند روز....

بعد از چند روز فهمیدم پسر کوچولوی مامان خوب شد و فهمیدم که سرخجه گرفته بودی خدا رو شکر خوب شدی ولی حسابی هر دومون اذیت شدیم عاشقتممممممممممممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ساجده
29 دی 91 15:25
خدا بد نده
الان حال این گل پسر چطوره بهتر شده؟



پاسخ:مرسی مامان ساجده جون آره شکر خدا یکمی بهتره