بازی توی حیاط
من بی تو یک بوسه ی فراموش شده ام؛یک شعر پر غلط؛یک پرنده ی
بی آسمان؛یک نسیم سرگردان؛یک رویای ناتمام
عزیزم یه چند روزی برای تعطیلات رفته بودیم خونه مادر جون پسر خاله های کوچولوت همم بودند و تو هم حسابی مثل همیشه از فرصت استفاده میکردی دنبال بازی تا میدیدی در بازه سریع میرفتی تو حیاط و بقیه رو هم صدا میکردی که بیان و حسابی بازی میکردی و به مادر جون هم میگفتی که دنبال سرت کنه.آخه این اولین باری بود که خودت تو حیاط راه میرفتی اینم چند تا عکس از اون روز
میرفتی کنار باغچه و خاک بازی میکردی
اینم بعد از کلی بازی کردن
فرشته کوچولوی من خیلی دوست دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی