شانزدهمین ماهگرد عشقم
درونه مامانی یکی یه دونه من 16 ماه از با هم بودنم گذشته خدایا شکرت خیلی خیلی دوست دارم و می پرستمت
عزیزم روز با روز شیطونتر و بازیگوشتر میشی حرف زدنت هم بهتر شده خودش شده یه فرهنگ لغت آرادی و حسابی هم دلبری میکنی وقتی بهت میگم آراد بابای کن بجای اینکه دست تکون بدی برای اون طرف مقابل بوس میفرستی اونا هم حسابی کیف میکنن عشق این هستی که همش بری بیرون تا میگم آراد بریم بیرون سریع میری و کفشهات رو میاری تا اونا رو پات نکنم آروم نداری .عزیزم می خواستم از شیربگیرمت یا بقول خودت گی گی اما بعد از دو روز دیدم حسابی موقع خواب بی تاب شدی و بهانه گیر برای همین دلم نیومد و تصمیم گرفتم از این به بعد موقع خواب بهت شیر بدم آخه تو خیلی وابسته بودی و ترکش حسابی دوتا مون رو اذیت میکنه .در ضمن دندونهای نیشت هم یه دونش در اومده اون یکی هم داره میاد بیرون و حسابی هم اذیت کردن.
اینم الماس مامانی
اینم از ماشین سواری
قربونت بشم مامان آخه این ماشینه سایزه شماست؟