این روزهای ما
دوردونه من یکی یه دونه سلام
عزیزم ببخشید این روزها تنبل شدم و نمیام برات مطلب بزارم خیلی نگران بخیه کشیدنت بودم ولی روز قبل از اینکه ببرمت دکتر خودت بخیه دهنتو کشیدی که اصلا من نفهمیدم کی این کار رو کردی میگم پسرم یه پا دکتری برای خودت
عشق مامان مرواریدهای پانزدهمی و شانزدهمیت هم خودشونو نشون دادن در ضمن یکمی هم اذیتت کردن
حسابی شیطون شدی همه چیز رو در عرض چند ثانیه بهم میریزی و قتی میبرمت پارک کسی جلو دارت نیست عشق سرسره موقع برگشتن هم با گریه میارمت همیشه کفشهات رو برمیداری دستت آماده رفتن بیرون یا اینکه دمپای بابا رو برمیداری با اونها تو خونه راه میری
عاشق حیونها هستی گربه که میبینی یه ذوقی میکنی که نگو پرنده که میبینی یک ساعت به آسمون نگاه میکنی و جوجو جوجو میکنی منتظری که دوباره ببینی مورچه که مبینی دنبالش میکنی و میگریش وقتی که گوسفند میبینی ذوق میکنی همش میگی به به
اعداد رو یاد گرفتی یک .دو .ده الهی فدات بشم که از دو میپری به ده
این چند روز تعطیلات رو رفتیم مشهد دوشنبه هفته قبل رفتیم تا جمعه خیلی خوش گذشت مخصوصا به شما اینقدر با متینا بازی میکردین بدون اینکه خسته بشی براش شعر لی لی حوضک رو میخوندی یه روز رو با هم دیگه رفتیم پیش دوستهای دوران دانشگاه خیلی خوش گذشت خیلی وقت میشد که ندیده بودمشون تو هم حسابی با همه دوست شده بودی همه رو بوس میکردی اون چند روز اینقدر هواپیما دیدی که هواپیما رو یاد گرفتی و هم صداش میومد کلی ذوق میکردی و دنبالش میگشتی میگفتی آباپیما یه شب هم با خاله جون و شوهرش رفتیم طرقبه اونجا هم بهت خیلی خوش گذشت تا تونستی بازی کردی موقع شام هم یه گربه اومده بود کنار آلاچیقمون تو هم براش غذا میریختی اونم میخورد تو هم ذوق میکردی و دوباره براش غذا میریختی کلا تمام حواست به اون بود .اینم یکسری از عکسهای این ماه
اینم یک عکس سه نفری که حسابی با نی تو آب بازی میکردی و حواست به عکس نبود