از یک ماهگی تا ده ماهگی شاهزاده ما
عزیزم اولین عید با تو رو خونه مامان جون و با اونها بودیم تازه یاد گرفته بودی که دستت رو سمت اشیا دراز کنی و بگیری و همش می خندیدی البته اینجا که گفتم حاضر لباتو اینجوری کردی
٢ اردیبهشت تازه یاد گرفتی که با روروک جلو بیای آخه قبلش همش عقبی می رفتی
١٩ اردیبهشت اولین غذای کمکی رو بهت دادم خیلی دوست داشتی (حریره بادام)
٨خرداد مراسم عقد خاله الهه تو محضر بود اینم یه عکس از تو محضر .
١٠ خرداد با هم دیگه رفتیم شمال دریا رو خیلی دوست داشتی همش میخواستی بری تو آب وحسابی ذوق میکردی و با صدای بلند میخندیدی اگه ولت میکردم که میرفتی همش جلوتر . ولی تو ماشین یکم که می گذشت خسته می شدی و حسابی اذیت میکردی
١٨ خرداد اولین مروارید عشقم در اومد مبارکهههههههههه
٢٤ تیر یاد گرفتی که سینه خیز بری
٢٥ شهریور یاد گرفتی که خودت بعد از سینه خیز رفتن بشینی
٣٠شهریور چهار دست و پا یاد گرفتی
و ٢ مهر هم برای اولین بار منو صدا زدی گفتی مام
تازه ورزشکار هم هستی