شیرین زبونم
سلام به پسر گلم
عزیزم نمیدونم از کجا شروع کنم دیگه به تختت و اتاقت کاملا عادت کردی و بدون هیچ درخواستی می خوابی و صبح که از خواب بیدار میشی میگی مامان بیدار شدم خوب خوابیدم و...از حرف زدنت بگم که روز به روز بهتر میشه اصلا خجالتی نیستی و خیلی زود خودت رو تو دل بقیه جا میکنی بعضی حرفهای که میزنی من بهت یاد ندادم ولی خودت میگی مثلا روز شنبه خونه مامان جون مریم مهمون اومده بود شما هم به تک تکشون گفتی سلام خوش اومدی منم اینجوری شده بودم مهمونها هم تا بابایی از سر کار میاد خودت در رو باز میکنی و میگی سلام خوش اومدی خسته نباشی یا وقتی کسی بهت چیزی تعارف میکنه همیشه میگی مرسی خواهش میکنم یا اگه چیزی بخوای میگی لطفا ... بده. بیشتر کلمه ها رو میگی دیگه تقریبا حرف زدنت کامل شده .تلفن خونه رو بر میداری و میگی الو ..... سلام خوبی سلامتی چه خبرا ... کجایی بیا خونمون بجنورد تو کتاقم(اتاقم) بازی کنیم و.....نمیدونم این حرفها رو از کجا میاری وقتی یک آقایی رو تو خیابان میبینی که یکمی سنش بالاست میگی مامان این حاج آقاست . هر چقدر بخودم فشار میارم حرفهات یادم نمیاد نمیدونم چرا اینقدر فراموشی گرفتم.
هر موقع کار زشتی میکنی و تا میبینی یکمی من ناراحتم خودت میای و میگی مامان جوون ببخشید .عاشق اتوبوسی و خیلی دوست داری سوارش بشی هر جا ماشین پلیس میبینی کلی ذوق میکنی میگی ماشین پلیس .چند روز پیش نقاشی میکردی و اومدی به من نشون دادی میگی مامان این دلفینه منمخدایش خیلی شبیه دلفین بود عکسش رو ندارم وگرنه میزاشتم . این روزها خیلی با اسکوتر بازی میکنی و اصلا خسته نمیشی و هر جای خونه میری حتما باید با اون بری. به کارتون تام و جری و پلنگ صورتی و باب اسفنجی خیلی علاقه داری. چند روز پیش رفته بودیم بابا امان خودت رفتی از مغازه خرید کردی البته تنهایی و آب خریدی .
اینم عکسهای روز جمعه که با متینا رفته بودیم پارک