عشق مامان و بابا آراد جونمعشق مامان و بابا آراد جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره
آوین جون عشقمآوین جون عشقم، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

❤عشق مامان و بابا آراد جونم❤

ما برگشتیم

سلام عزیز مامان خوبی خوشی عشقم امروز بعد مدتها اومدم که برات پست بزارم دلیل تاخیر هم یه خورده تنبلی مامانه یه خورده هم به خاطر خرابی لب تاب بود یه خوردش هم به خاطر خونه نبودنمون و اینکه دیگه آقایی شدی برای خودت و کم کم باید خودت بیای بنویسی   اینقدر دیر اومدم که همه چیز یادم رفته حتی نوشتن نمیدونم از کجا شروع کنم حرف زدنت که مثل آقاها شده ولی بازم بعضی کلمات رو با اینکه درستش رو بلدی همونی میگی که خودت دوست داشتی قبلا میگفتی مثل تخم مرغ که هنوز میگی بدو غونن نمیدونم این کلمه به این سختی رو از کجا در اوردی ابراز علاقه ات به مامان و بابا و بقیه خیلی زیاده راه به راه تو خونه میگی مامان جون دوست دارم بابا جون دو...
28 شهريور 1394

مسافرت آزاد شهر

سلام عزیزم نفس مامان که روز به روز بزرگترمیشی و عاقلتر حرف زدنت که بماند بعضی موقعها یه جمله های میگی که من میمونم اینا رو از کجا یاد می گیری. روز پنجشنبه 24 اردیبهشت  همراه دوستهامون راهی آزاد شهر شدیم و روز شنبه برگشتیم این سه روز  بهمون خیلی خوش گذشت و یه آب و هوایی عوض کردیم هوا یکمی خنک بود و نم نم بارون بود ولی باز هم خیلی خوش گذشت .پسر مامان اولین آروزش رو هم تو این مسافرت کرد مامان سارینا داشت بهش تکلیف مدرسه اش رو میگفت یه قسمت از تمرینش این بود که آرزوش رو بنویسه مامانش گفت سارینا جون چه آرزویی  داری اینجا بنویس شما یهو با صدای بلند گفتی من آرزو میکنم که غذا زیاد بخورم یهو همه زدن زیر خنده پسر گ...
28 ارديبهشت 1394

گردش روز پدر

سلام نفس مامان آراد جونم روز شنبه 12 اردیبهشت مصادف بود با روز پدر ما هم برای بابا جون محمد رضا یه کادوی کوچولو گرفتیم و رفتیم دیدن بابا جون و عید رو بهش تبریک گفتیم و بعدش با همه با هم رفتیم بیرون از شهر . آقا کوچولوی مامان روزت مبارک همسر عزیزم روزت مبارک بابا جون محمد رضا روزت مبارک بابای خوبم خیلی دلم برات تنگ شده کاش پیشمون بودی عزیزم روزت مبارک ...
16 ارديبهشت 1394

گردش روز مادر

سلام عشق مامان 21 فروردین روز جمعه همراه بود با روز مادر و هوا عالی ما هم از این هوای عالی استفاده کردیم و با  خانواده امیرعلی جون رفتیم دل طبیعت به شما دو تا وروجک خیلی خوش گذشت. مامان جون مریم و مامان جون منصوره روزتون مبارک ...
29 فروردين 1394

تولد بابا فرشید جون

عزیز مامان آراد جونم سلام نوزده فروردین تولد بابا فرشید جون بود با همدیگه رفتیم برای بابا جون کیک و گل گرفتیم و براش یه تولد خانوادگی سه نفره گرفتیم .البته شما میگفتی تولد خودمه   همسر عزیزم تولدت مبارک خوشحالم که کنارم هستی ...   عاشق این کاری که این وسایل رو بیاری و باهاشون کباب درست کنی کلا آشپزی رو خیلی دوست داری هر موقع که من غذادرست میکنم شما هم صندلیت رو میاری زیر پاهات میزاری و تماشا میکنی . مامانی پر گلم خوب یاد بگیر که بزرگ شدی غذاهای خوشمزه برای مامان درست کنی ...
21 فروردين 1394

سیزده بدر 94

سلام عشق مامانی پسر گل مامان آراد جووونم سیزده بدر امسال رو با خانواده بابا جون رفتیم بیرون از شهر و بهمون خیلی خوش گذشت مخصوصا شما که با بابا جون محمد رضا رفته بودی روی تپه های اطراف و خوشحال از اینکه من رفتم بالای کوه و خودت هم کباب درست کردی اینقدر شیطون بلا شدی که یه جا بند نمیشی ازت عکس بگیرم برای همین عکس زیادی ندارم از شما عصر همون روز برگشتیم خونمون چون دو هفته خونمون نبودیم حسابی دلت تنگ شده بود برای اتاقت وقتی رسیدیم بدو بدو رفتی سمت اتاقت وسایلت رو بوس میکردی     ...
17 فروردين 1394