در آستانه یکساله شدن
عزیز مامان کمتر از ١٥ روز دیگه مونده که یکسالت بشه اینقدر این یکسال با وجود تو زود گذشت که هنوز باورم نمیشه گل پسرم داره بزرگ میشه میخوام برات از کارهات تو این روزها بگم
شاهزاده کوچولوی مامان هر روز که بیدار میشی زودتر از من اینقدر شیطونی میکنی که مامان بیدار بشه با موهام بازی میکنی چشمهای مامانی رو باز میکنی گازم میگری خلاصه تا بیدار نشم و با تو بازی نکنم همینجور به کارات ادامه میدی بعدش هم مامانی برات شعر سلام سلام صبح شده و...رو میخونه و حسابی ذوق میکنی بعد که پتو ها رو جمع میکنم همش میای رو اونا میشینی که مامانی جمع نکنه بعد که میبینی جمع کردم زودی از رو تخت میای پایین شروع میکنی به شیرین کاری
بعدش هم هنوز بیدار نشده میای سمت تلویزیون و میگی نی نای
قربون اون نی نای نی نایت بشم که اینقدر خوشگل میرقصی
عاشق آب بازی کردنی فقط منتظری که در حمام باز بشه و بری اون تو
بابایی برات این روزها یه ماشین باری بزرگ خریده خیلی دوستش داری همش میری تو اون میشینی که مامانی تو رو بکشه اصلا هم خسته نمیشی تا اینکه مامان رو خسته میکنی اینم عکس خوشگل از تو ماشین باریت
عاشق سیم و فلش و لب تابی
تا ببینی مامانی حواسش نیست میری سراغ دستمال کاغذی و همش رو بیرون میاری
همش میری رو میز میشینی
تا یه چیزی میبینی میگی چي به اون اشاره میکنی که من برات توضیح بدم
تازه چند روزیه که میتونی چند قدم راه بری و این روزها حسابی با هم تمرین میکنیم
این روزها تا دوستاتو میبینی سایان و کیارش همش دوست داری با اونا بازی کنی و دنبالشون گریه میکنی قربون اون بازی کردنت بشم
کلمه های که میگی
مأماااااااان :مامان
بووبا :بابا
دای :دایی
گی گی :شیر
إزا :رضا
جیزء: خطر
دید دید : ماشین
نی نااای :آهنگ
دااگ:داغ
آبو :آب